[فعل]

comprendre

/kɔ̃pʀɑ̃dʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: compris] [حالت وصفی: comprenant] [فعل کمکی: avoir ]

1 فهمیدن متوجه شدن، درک کردن

مترادف و متضاد concevoir saisir
comprendre quelque chose
چیزی را فهمیدن
  • 1. Je ne comprends rien.
    1. من هیچی نمی‌فهمم.
  • 2. Sa mère ne comprend pas son comportement.
    2. مادرش رفتار او را درک نمی‌کند.
  • 3. Tout le monde a compris l'explication claire du professeur.
    3. همه توضیح واضح استاد را فهمیدند.
mal comprendre
بد فهمیدن [دچار سوء تفاهم شدن]
  • 1. Il a mal compris.
    1. بد متوجه شده‌است.
  • 2. J’ai dû mal comprendre.
    2. حتماً بد متوجه شدم.
comprendre quelqu'un
کسی را درک کردن
  • 1. On peut le comprendre, mais cela n’excuse en rien son acte.
    1. می‌توانیم درکش کنیم اما این دلیل رفتارش نمی‌شود.
  • 2. Sa femme ne le comprend pas.
    2. زنش او را درک نمی‌کند.
توضیحاتی در خصوص فعل "comprendre"
- فعل "comprendre" در اینجا به معنی فهمیدن معنی گفتار یا نتیجه رفتار کسی، توسط عقل و منطق یا هوش است.
- فعل "comprendre" در اینجا به معنی "درک کردن" تقریبا با دیگر معانی این فعل یکسان است. تنها تفاوت آن، شناخت قبلی از شخصیت و طبیعت یک چیز و یا فرد و نحوه برخورد (دلسوزانه) با آن است، برای مثال:
"Comprendre la musique de Bach" (درک کردن موسیقی باخ)

2 شامل شدن دربرگرفتن، داشتن

مترادف و متضاد contenir englober inclure
comprendre quelque chose
چیزی را شامل شدن [داشتن]
  • 1. Ce tarif comprend la chambre et le petit-déjeuner.
    1. این قیمت شامل (هزینه‌ی) اتاق و صبحانه است.
  • 2. Équipe qui comprend onze joueurs.
    2. گروهی که 11 بازیکن دارد.
  • 3. Mon travail quotidien comprend la rédaction de mails et de rapports.
    3. کار روزانه‌ی من شامل نگارش نامه‌ها و گزارش‌ها می‌شود.
توضیحاتی در خصوص فعل "comprendre"
- فعل "comprendre" در اینجا به معنی شامل شدن، در بر گرفتن و یا حساب کردن کسی یا چیزی در یک کلیت است.
- فعل "comprendre" می‌تواند به معنی تشکیل شده از چیزهایی و یا افرادی است که در فارسی می‌توان آن را "داشتن" ترجمه کرد، برای مثال:
"L'appartement comprend trois chambres" (آپارتمانی که 3 اتاق دارد)

3 یکدیگر را فهمیدن یکدیگر را درک کردن (se comprendre)

  • 1.Nous ne nous comprenons pas.
    1. ما یکدیگر را درک نمی‌کنیم.
  • 2.On peut se comprendre sans ne rien dire.
    2. بدون گفتن چیزی، می‌توانیم یکدیگر را بفهمیم.
توضیحاتی در خصوص فعل "se comprendre"
فعل "se comprendre" به عنوان فعلی دوضمیره در اینجا به معنی "یکدیگر را فهمیدن" یا "یکدیگر را درک کردن" است که یعنی شناخت قبلی از شخصیت و طبیعت یک فرد و نحوه برخورد (دلسوزانه) با او.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان