خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حسابدار
[اسم]
le comptable
/kɔ̃tabl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: comptables]
[مونث: comptable]
1
حسابدار
1.Je veux être comptable parce que j'aime les chiffres.
1. می خواهم حسابدار شوم چون ارقام را دوست دارم.
2.Le comptable a certifié les comptes de l'entreprise.
2. حسابدار حساب های شرکت را تایید کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
comptabilité
comptabiliser
compréhension
compréhensif
compréhensible
comptant
compte
compte chèques
compte courant
compte d'épargne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان