خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمایندگی
2 . پیشخوان
[اسم]
le comptoir
/kɔ̃twaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
نمایندگی
شعبه
1.Ce comptoir est spécialisé dans les produits exotiques.
1. این شعبه به محصولات خارجی اختصاص یافته است.
2.Comptoir d'une banque.
2. شعبهی یک بانک.
2
پیشخوان
بار
1.Certaines marchandises sont exposées sur le comptoir.
1. بعضی از کالاها روی پیشخوان گذاشته شدهاند.
2.Il buvait une bière debout devant le comptoir du café.
2. او (به حالت) ایستاده مقابل بار یک کافه، یک آبجو مینوشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
comptine
compteur de vitesse
compteur
compter sur
compter les moutons
compulser
compulsif
compère
compétence
compétent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان