1 . عینی
[صفت]

concret

/kɔ̃kʀɛ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: concrète] [جمع مونث: concrètes] [جمع مذکر: concrets]

1 عینی ملموس

  • 1.Je vais utiliser un exemple concret pour expliquer cette théorie.
    1. من از یک مثال عینی برای توضیح دادن این تئوری استفاده خواهم کرد.
  • 2.La technologie permet des progrès concrets en médecine.
    2. تکنولوژی باعث پیشرفتی ملموس در پزشکی می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان