خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محکوم
[صفت]
condamné
/kɔ̃dɑne/
غیرقابل مقایسه
1
محکوم
1.L'accusé condamné a fait appel.
1. متهم محکوم، کمک خواسته است.
2.Les policiers ramenèrent cette personne condamnée dans sa cellule.
2. پلیسها شخص محکوم را به سلولش بردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
condamner à une amende
condamner
condamnation à perpétuité
condamnation à mort
condamnation
condensation
condenser
condensé
condescendance
condescendant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان