خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکری
2 . کنسرو (به ویژه گوشت اردک یا غاز)
[صفت]
confit
/kɔ̃fi/
قابل مقایسه
1
شکری
قندی، شیرینشده
[اسم]
le confit
/kɔ̃fi/
قابل شمارش
مذکر
2
کنسرو (به ویژه گوشت اردک یا غاز)
1.J'ai dégraissé le confit de canard.
1. من چربی کنسرو اردک را گرفتم.
2.Le confit de canard est délicieux.
2. کنسرو اردک لذیذ است.
تصاویر
کلمات نزدیک
confisquer
confiseur
confiserie
confirmé
confirmer
confiture
conflictuel
conflit
confluence
confluent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان