خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آگاه
2 . خودآگاه (روانشناسی)
3 . هشیار
4 . آگاهانه
[صفت]
conscient
/kɔ̃sjˈɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: consciente]
[جمع مونث: conscientes]
[جمع مذکر: conscients]
1
آگاه
متوجه، مطلع
1.Etre conscient de son charme
1. متوجه جذابیت خود بودن
2.On a vu des hommes conscients accomplir leur tâche au milieu de la plus stupide des guerres.
2. انسانهای آگاهی را دیدهایم که کارهایشان را وسط احمقانهترین جنگها انجام میدهند.
2
خودآگاه (روانشناسی)
3
هشیار
به هوش
1.Après l'accident, il était encore conscient.
1. او بعد از تصادف هنوز هشیار بود.
4
آگاهانه
1.Ces mouvements s'ils étaient conscients, n'étaient qu'à peu près volontaires.
1. اگر این حرکات آگاهانه باشند، تقریبا ارادی اند.
تصاویر
کلمات نزدیک
consciencieux
consciencieusement
conscience collective
conscience
consciemment
conscrit
conseil
conseil de discipline
conseil général
conseil régional
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان