خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثابتقدم
2 . همیشگی
[صفت]
constant
/kɔ̃stˈɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: constante]
[جمع مونث: constantes]
[جمع مذکر: constants]
1
ثابتقدم
استوار
1.Être constant dans la poursuite d'un but
1. در دنبال کردن هدفی ثابتقدم بودن
2
همیشگی
دائمی، مداوم
1.C'est un souci constant.
1. این نگرانی دائمی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
constance
constamment
conspirer
conspiration
conspirateur
constante
constat
constatation
constater
constellation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان