خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آلوده
[صفت]
contaminé
/kɔ̃tamine/
قابل مقایسه
1
آلوده
1.Ce sont les arbres qui poussent dans un sol contaminé.
1. اینها درختانی هستند که در خاک آلوده میرویند.
2.La peinture était contaminée avec une substance inconnue.
2. رنگ با ماده نامعلومی آلوده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
contaminer
contamination
contagion
contagieux
contacter
conte
contemplatif
contemplation
contempler
contemporain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان