1 . آلوده کردن 2 . فاسد کردن
[فعل]

contaminer

/kɔ̃tamine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: contaminé] [حالت وصفی: contaminant] [فعل کمکی: avoir ]

1 آلوده کردن

  • 1.Ce malade va contaminer tout le monde.
    1. این بیمار تمام افراد را آلوده خواهد کرد.
  • 2.On a appris que l'usine a contaminé la rivière.
    2. ما متوجه شدیم که کارخانه رودخانه را آلوده کرده است.

2 فاسد کردن خراب کردن، منحرف کردن

  • 1.Sa mauvaise humeur nous a contaminés.
    1. شوخی بد او ما را منحرف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان