خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راضی کردن
2 . راضی شدن
[فعل]
contenter
/kɔ̃tɑ̃tˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: contenté]
[حالت وصفی: contentant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
راضی کردن
ارضا کردن، خشنود کردن
1.Contenter sa curiosité
1. حس کنجکاوی خود را ارضا کردن
2.Il est difficile à contenter.
2. راضی کردن او سخت است.
2
راضی شدن
خشنود شدن
(se contenter)
1.Se contenter d'un repas par jour
1. با یک غذا در روز هم راضی شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
contentement
content
contenir
conteneur
contenant
contentieux
contenu
conter
conter fleurette
contestable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان