1 . محدودیت
[اسم]

la contrainte

/kɔ̃tʀɛ̃t/
قابل شمارش مونث

1 محدودیت قید و بند

  • 1.Le temps a été notre plus grande contrainte durant ce projet.
    1. طی این پروژه، زمان بزرگترین محدودیت ما بود.
  • 2.Les contraintes sociales sont différentes dans chaque pays.
    2. محدودیت‌های اجتماعی در هر کشوری متفاوت هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان