خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بر خلاف
[قید]
contrairement
/kɔ̃tʀɛʀmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
بر خلاف
بر عکس
1.Contrairement aux idées reçues, les frontières ne sont pas ouvertes.
1. برخلاف باور عمومی، مرزها باز نیستند.
2.Les étoiles produisent leur propre lumière, contrairement aux planètes.
2. ستارگان نور خودشان را تولید می کنند، بر خلاف سیارات.
تصاویر
کلمات نزدیک
contraire
contrainte
contraint
contraindre
contraignant
contrariant
contrarier
contrariété
contraste
contraster
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان