خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متخلف
[اسم]
le contrevenant
/kɔ̃tʀəv(ə)nɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
متخلف
خلافکار
1.Les contrevenants paieront l'amende.
1. متخلفین جریمه خواهند پرداخت.
2.Les contrevenants sont passibles d'une amende.
2. متخلفین مستوجب جریمه هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
contretemps
contresens
contrer
contrepoids
contreplaqué
contrevenir
contribuable
contribuer
contributeur
contribution
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان