خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخلاقیات
2 . سلیقه
[اسم]
la convenance
/kɔ̃vnɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
اخلاقیات
نزاکت، ادب
1.Ils se sont finalement mariés pour respecter les convenances.
1. آنها در نهایت برای احترام گذاشتن به اخلاقیات باهم ازدواج کردند.
2
سلیقه
میل
تصاویر
کلمات نزدیک
convenablement
convenable
convalescent
convalescence
convaincu
convenir
convention
conventionnel
conventionné
conventions
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان