خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فاسد (فرد، شخص)
[صفت]
corrompu
/kɔʀɔ̃py/
قابل مقایسه
[حالت مونث: corrompue]
[مذکر قبل از حرف صدادار: corrompu]
[جمع مونث: corrompues]
[جمع مذکر: corrompus]
1
فاسد (فرد، شخص)
1.Cet homme politique est corrompu.
1. این مرد سیاسی فاسد است.
2.Des policiers corrompus.
2. پلیسهای فاسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
corrompre
corroder
corroborer
corrigé
corriger les épreuves
corrosif
corrosion
corruption
corrélation
corsage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان