خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضربه آزاد
[اسم]
le coup franc
/kˈu fʁˈɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
ضربه آزاد
1.J'ai marqué cinq buts, sur coup franc ou de la tête, cette saison.
1. این فصل من پنج گل زدم که یا از ضربه آزاد بود یا ضربه سر.
2.L'arbitre siffle un coup franc.
2. داور سوت ضربه آزاد را زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
coup d’œil
coup droit
coup de théâtre
coup de sonnette
coup de soleil
coup-de-poing
coupable
coupant
coupe
coupe du monde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان