خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گیلاس
2 . کاسه
3 . جام (جایزه)
4 . کوپ (مو)
[اسم]
la coupe
/kup/
قابل شمارش
مونث
1
گیلاس
جام
1.Coupe de vin
1. جام شراب
2
کاسه
پیاله
1.Une coupe de miel
1. یک کاسه عسل
3
جام (جایزه)
1.Ce joueur de tennis a reçu une coupe pour sa victoire.
1. این بازیکن تنیس برای پیروزیاش یک جام دریافت کرده است.
2.Coupe de France de football.
2. جام فوتبال فرانسه.
4
کوپ (مو)
کوتاه کردن (مو)
1.Je souhaite une coupe avec une frange.
1. دوست دارم موهایم کوپ باشد با چتری.
تصاویر
کلمات نزدیک
coupant
coupable
coup-de-poing
coup franc
coup d’œil
coupe du monde
coupe-feu
coupe-gorge
coupe-ongles
coupe-papier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان