خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دختر عمو/عمه/دایی/خاله
[اسم]
la cousine
/kuzin/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cousines]
1
دختر عمو/عمه/دایی/خاله
1.La fille de la tante ou l'oncle est la cousine.
1. دختر خاله یا عمو، دختر خاله یا دخترعمو خوانده میشود.
2.Votre cousine est une belle fille.
2. دختر عمویتان خوش قیافه هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cousinade
cousin
couscous
couru
courtoisie
coussin
coussin gonflable
cousu
couteau
couteau de boucher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان