خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سکته قلبی
[اسم]
la crise cardiaque
/kʀiz kaʀdjak/
قابل شمارش
مونث
[جمع: crises cardiaques]
1
سکته قلبی
1.Mon chef est mort d'une crise cardiaque ce week-end.
1. رئیسم آخر هفته در اثر یک سکته قلبی جان داد [درگذشت].
تصاویر
کلمات نزدیک
crise
criquet
crique
crinière
crin
crise de nerfs
crispant
crisper
crissement
crisser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان