خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سکته مغزی
[اسم]
la crise de nerfs
/kʁˈiz də- nˈɛʁ/
قابل شمارش
مونث
1
سکته مغزی
1.Après l'accident, Léa a fait une crise de nerfs.
1. لئا بعد از تصادف دچار سکته مغزی شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
crise cardiaque
crise
criquet
crique
crinière
crispant
crisper
crissement
crisser
cristal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان