خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مومن
[صفت]
croyant
/kʁwajˈɑ̃/
قابل مقایسه
1
مومن
متدین
1.Il n'est plus croyant: il a perdu la foi.
1. او دیگر متدین نیست. ایمانش را از دست داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
croyance
croustiller
croustillant
croupir
croupier
croître
croûte
croûton
crs
cru
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان