خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خام
2 . زننده (نورپردازی)
[صفت]
cru
/kʀy/
قابل مقایسه
1
خام
نپخته
1.La viande crue doit être conservée au réfrigérateur.
1. گوشت خام باید در یخچال نگهداری شود.
2
زننده (نورپردازی)
1.La lumière est crue.
1. نور زننده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
crs
croûton
croûte
croître
croyant
cruauté
cruche
crucial
crucifier
crucifix
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان