خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پختن
2 . سوختن
3 . از گرما پختن
[فعل]
cuire
/kɥiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: cuit]
[حالت وصفی: cuisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پختن
1.Cuisez les pommes dans une casserole.
1. سیبها را در یک قابلمه بپزید.
2.Le poulet est en train de cuire au four.
2. مرغ در حال پختن در فر است.
2
سوختن
احساس سوزش کردن
3
از گرما پختن
جوش آوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
cuirassé
cuir
cuillère à soupe
cuillère à mesurer
cuillère à café
cuire en civet
cuire en ragoût
cuire à l'étouffée
cuisant
cuisine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان