1 . احساس گناه کردن 2 . سرزنش کردن
[فعل]

culpabiliser

/kylpabilize/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: culpabilisé] [حالت وصفی: culpabilisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 احساس گناه کردن خود را مقصر دانستن

  • 1.Bénédicte culpabilisait d'avoir giflé sa fille.
    1. "بندیکت" برای سیلی زدن به دخترش خود را مقصر می‌دانست.
  • 2.Il culpabilise.
    2. او احساس گناه می‌کند.

2 سرزنش کردن مقصر دانستن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان