1 . حواس (کسی را) پرت کردن 2 . واگذار کردن قدرت 3 . پراکنده کردن
[فعل]

déconcentrer

/dekɔ̃sɑ̃tʁˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déconcentré] [حالت وصفی: déconcentrant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حواس (کسی را) پرت کردن منحرف کردن (توجه)

  • 1.Déconcentrer son attention
    1. توجه خود را منحرف کردن

2 واگذار کردن قدرت

  • 1.Déconcentrer l'autorité ministérielle
    1. اختیار وزارت را واگذار کردن

3 پراکنده کردن متفرق ساختن

  • 1.Déconcentrer une zone urbaine saturée
    1. یک منطقه شهری اشباع را متفرق ساختن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان