خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مغشوش کردن
2 . گیج کردن
[فعل]
déconcerter
/dekɔ̃sɛʁtˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déconcerté]
[حالت وصفی: déconcertant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مغشوش کردن
آشفته کردن، مضطرب کردن
1.Cet homme timide, qu'un mot badin déconcertait, qu'un regard de femme faisait rougir.
1. این مرد خجالتی که یک کلمه شوخی او را آشفته میکند، که نگاهی از زنان صورت او را گل میاندازد.
2
گیج کردن
مبهوت کردن
1.Cette exercice peut vous déconcerter.
1. این تمرین میتواند شما را گیج کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
déconcertant
déconcentrer
décompter
décompte
décompresser
déconfit
déconfiture
décongeler
décongestionner
déconnecter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان