خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکهتکه کردن
2 . بریدن
[فعل]
découper
/dekupe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: découpé]
[حالت وصفی: découpant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تکهتکه کردن
قطعهقطعه کردن
1.C'est toujours ma femme qui découpe le poulet.
1. این همیشه زنم است که مرغ را تکه تکه میکند.
2.J'ai découpé les tomates.
2. من گوجهفرنگیها را قطعه قطعه کردم.
2
بریدن
1.découper du pain avec un couteau
1. نانی را با چاقو بریدن
تصاویر
کلمات نزدیک
découpage
découler
découdre
découcher
décote
décourageant
découragement
décourager
découragé
décousu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان