خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رهاسازی
2 . پخش (گاز، بخار)
3 . (عمل) جا باز کردن
4 . (عمل) ضربه زدن (توپ)
5 . فضای آزاد
[اسم]
le dégagement
/deɡaʒmˈɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
رهاسازی
آزادسازی
1.Dégagement des blessés ensevelis sous les décombres
1. رهاسازی مجروحین گیر کرده زیر آوارها
2
پخش (گاز، بخار)
انتشار
1.Dégagement de gaz carbonique
1. پخش گاز کربنی
3
(عمل) جا باز کردن
4
(عمل) ضربه زدن (توپ)
1.Dégagement en touche
1. ضربه زدن به توپ از روی خط اطراف زمین
5
فضای آزاد
فضای باز
1.Il y a un grand dégagement devant notre maison.
1. یک فضای باز بزرگ جلوی خانه ما هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
déférence
déféquer
défunt
défroisser
défriser
dégager
dégagé
dégaine
dégainer
dégarnir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان