1 . متنفر کردن 2 . حال (کسی را) بهم زدن
[فعل]

dégoûter

/degute/
فعل گذرا و ناگذر

1 متنفر کردن بیزار کردن، منزجر کردن

2 حال (کسی را) بهم زدن

  • 1.L'hypocrisie me dégoûte.
    1. ریاکاری حال من را بهم میزند.
  • 2.L'odeur du plat m'a dégoûté.
    2. بوی غذا حالم را بهم زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان