خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خراب کردن
2 . خوار کردن
3 . خلع درجه کردن
4 . ویران شدن
[فعل]
dégrader
/deɡʁadˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dégradé]
[حالت وصفی: dégradant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خراب کردن
ویران کردن، از بین بردن
1.Dégrader une façade
1. بنایی را ویران کردن
2
خوار کردن
کوچک کردن، ضایع کردن
1.Cette publicité dégrade l'image de la femme.
1. این تبلیغات تصویر زن را ضایع میکند.
2.Dégrader publiquement un officier.
2. خوار کردن یک افسر در انظار [جلوی همه].
3
خلع درجه کردن
1.dégrader publiquement un officier
1. افسری را در ملاعام خلع درجه کردن
4
ویران شدن
خراب شدن، از بین رفتن
(se dégrader)
1.Cette maison s'est dégradée.
1. این خانه ویران شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
dégradation
dégradant
dégoûté
dégoûter
dégoûtant
dégradé
dégrafer
dégraisser
dégressif
dégringolade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان