خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جابهجا شدن
2 . تمرکز زدایی کردن
[فعل]
délocaliser
/delɔkalizˈe/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
جابهجا شدن
تغییر مکان دادن
2
تمرکز زدایی کردن
غیرمتمرکز ساختن
1.Il est impératif de délocaliser le plus rapidement possible ces 270 familles.
1. تمرکز زدایی کردن این 270 خانواده در سریعترین حالت ممکن، (امری) ضروری است.
تصاویر
کلمات نزدیک
délocalisation
délié
délivrer
délivrance
délit de faciès
déloger
déloyal
déluge
déluré
délégation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان