1 . اسباب‌کشی
[اسم]

le déménagement

/demenaʒmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 اسباب‌کشی جا به جایی

  • 1.Des amis viennent m'aider pour mon déménagement.
    1. دوستان می‌آیند به من برای اسباب‌کشی کمک کنند.
  • 2.Le déménagement du piano posera un problème
    2. جا به جایی پیانو به یک معضل تبدیل شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان