1 . تعمیر کردن 2 . مشکل (کسی را) حل کردن 3 . پول قرض دادن
[فعل]

dépanner

/depane/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dépannant] [حالت وصفی: dépanné] [فعل کمکی: avoir ]

1 تعمیر کردن درست کردن

  • 1.Il dépanne cet ordinateur.
    1. او این کامپیوتر را تعمیر می‌کند.
  • 2.Les techniciens dépannent les machines.
    2. تکنیسین‌ها ماشین‌ها را تعمیر می‌کنند.

2 مشکل (کسی را) حل کردن گرفتاری (کسی را) رفع کردن

3 پول قرض دادن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان