1 . اخم (کسی را) باز کردن 2 . چین و چروک (لباس را) باز کردن 3 . لبخند زدن
[فعل]

dérider

/deʀide/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déridé] [حالت وصفی: déridant] [فعل کمکی: avoir ]

1 اخم (کسی را) باز کردن خوشحال کردن، شاد کردن

  • 1.Ce comique a déridé son public.
    1. این کمدین مردمش را خوشحال کرد.
  • 2.Il est difficile à dérider; rien ne le déride.
    2. اخم (کسی را) باز کردن سخت است، هیچ چیز اخمش را باز نمی‌کند.

2 چین و چروک (لباس را) باز کردن

3 لبخند زدن خندیدن (se dérider)

  • 1.Il ne s'est pas déridé.
    1. او لبخند نزد.
  • 2.Vous devriez vous dérider un peu.
    2. شما باید کمی لبخند بزنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان