خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرده (از چیزی) برداشتن
2 . پردهبرداری کردن
[فعل]
dévoiler
/devwale/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dévoilé]
[حالت وصفی: dévoilant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پرده (از چیزی) برداشتن
برملا کردن، آشکار کردن
1.Ce détective a dévoilé la vérité.
1. این کاراگاه پرده از حقیقت برداشت.
2.Son expression dévoile ses émotions.
2. حالت (چهره) او پرده از احساساتش برمیدارد.
2
پردهبرداری کردن
1.Le maire a dévoilé la statue du poète.
1. شهردار از مجسمه شاعر پردهبرداری کرده است.
2.Le peintre a dévoilé son nouveau chef-d'œuvre.
2. نقاش از شاهکار جدیدش پردهبرداری کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
dévoilement
dévisser
dévisager
dévier
dévider
dévolu
dévorant
dévorer
dévot
dévotion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان