خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توصیف
[اسم]
la description
/dɛskʀipsjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
توصیف
شرح
1.C'est une description des changements dans un enzyme.
1. این شرحی از تغییرات در یک آنزیم است.
2.Le témoin a fourni une description claire de l'incident.
2. شاهد شرح دقیقی از حادثه ارائه داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
descriptif
descente en rappel
descente de lit
descente
descendre
desiderata
design
designer
despote
despotique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان