1 . عزل کردن
[فعل]

destituer

/dɛstitɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: destitué] [حالت وصفی: destituant] [فعل کمکی: avoir ]

1 عزل کردن خلع کردن، برکنار کردن

  • 1.Destituer un souverain.
    1. خلع کردن یک حاکم.
  • 2.Le nouveau président destitue souvent les préfets.
    2. رئیس جمهور جدید اغلب استان‌داران را عزل می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان