خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عزل کردن
[فعل]
destituer
/dɛstitɥe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: destitué]
[حالت وصفی: destituant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عزل کردن
خلع کردن، برکنار کردن
1.Destituer un souverain.
1. خلع کردن یک حاکم.
2.Le nouveau président destitue souvent les préfets.
2. رئیس جمهور جدید اغلب استانداران را عزل میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
destinée
destiner
destination
destinataire
destin
destitution
destructeur
destruction
dette
deug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان