خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدنام کردن
[فعل]
diffamer
/difame/
فعل گذرا
[گذشته کامل: diffamé]
[حالت وصفی: diffamant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بدنام کردن
آبروی کسی را بردن
1.Cet article diffamait le ministre.
1. این مقاله وزیر را بدنام میکرد.
2.Diffamer un adversaire.
2. بدنام کردن یک مخالف.
تصاویر
کلمات نزدیک
diffamatoire
diffamation
dieu
diesel
didier
difficile
difficilement
difficulté
difforme
difformité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان