خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناموزونی
[اسم]
la discordance
/diskɔʀdɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
ناموزونی
ناهماهنگی
1.J'ai entendu plusieurs discordances dans cette chanson.
1. من چندین ناموزونی در این آهنگ شنیدم.
2.On observe une discordance de couleurs ici.
2. ما اینجا یک ناهماهنگی رنگی مشاهده میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
discontinu
discographie
disco
discipliné
discipliner
discordant
discorde
discothèque
discourir
discours
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان