خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطعات (چیزی را) از هم جدا کردن
2 . بهم ریختن
[فعل]
disloquer
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
قطعات (چیزی را) از هم جدا کردن
2
بهم ریختن
متلاشی کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
dislocation
disjoncteur
disjoncter
disjoindre
disgrâce
disparate
disparaître
disparition
disparité
disparu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان