خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناپدید شدن
2 . از بین رفتن
[فعل]
disparaître
/dispaʀɛtʀ/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته کامل: disparu]
[حالت وصفی: disparaissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ناپدید شدن
1.Elle a disparu dans la foule.
1. او درون جمعیت ناپدید شد.
2.La police recherche l'enfant qui a disparu hier.
2. پلیس به دنبال کودکی است که دیروز ناپدید شد.
2
از بین رفتن
نابود شدن
1.Beaucoup de patois auront bientôt disparu.
1. خیلی از گویشهای محلی به زودی از بین خواهند رفت.
2.La douleur a disparu après un traitement efficace.
2. بعد از درمانی موثر، درد از بین رفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
disparate
disloquer
dislocation
disjoncteur
disjoncter
disparition
disparité
disparu
dispendieux
dispense
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان