خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سازماندهی کردن
[فعل]
encadrer
/ɑ̃kɑdʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: encadré]
[حالت وصفی: encadrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سازماندهی کردن
تعلیم دادن
1.C'est elle qui nous encadrera pendant le stage.
1. این اوست که ما را طی دورهی کارآموزی تعلیم خواهد داد.
2.Le chef d'équipe encadre le travail de ses collègues.
2. سرپرست گروه، کار همکارانش را سازماندهی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
encadrement
ena
en-tête
en-cas
en-but
encadré
encaisser
encart
encastrer
encaustique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان