خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در صندوق گذاشتن
2 . احاطه کردن
3 . تحمل کردن
4 . نقد کردن
5 . خوردن (گل)
[فعل]
encaisser
/ɑ̃kɛse/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
در صندوق گذاشتن
در جعبه گذاشتن
2
احاطه کردن
1.Les bois, les sentiers et les rochers qui encaissaient la route .
1. درختان، کوره راهها و سنگها جاده را احاطه میکردند.
3
تحمل کردن
تاب آوردن
1.Je ne peux pas encaisser ce type.
1. این آدم را نمیتوانم تحمل کنم.
4
نقد کردن
وصول کردن، دریافت کردن
1.Elle encaisse son salaire.
1. او حقوقش را دریافت میکند.
2.Je voudrais encaisser ce chèque.
2. من میخواستم این چک را نقد کنم.
5
خوردن (گل)
1.Encaisser un but
1. گل خوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
encadré
encadrer
encadrement
ena
en-tête
encart
encastrer
encaustique
enceinte
encens
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان