خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جای دادن
[فعل]
encastrer
/ɑ̃kastʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: encastré]
[حالت وصفی: encastrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جای دادن
جاسازی کردن، کار گذاشتن
1.J'ai encastré l'aquarium dans le mur.
1. من آکواریوم را در دیوار کار گذاشتم.
2.On a réussi à encastrer la machine à laver dans la cuisine.
2. ما موفق شدیم ماشین لباسشویی را در آشپرخانه جای دهیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
encart
encaisser
encadré
encadrer
encadrement
encaustique
enceinte
encens
encenser
encercler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان