خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آموزش
[اسم]
l'enseignement
/ɑ̃sɛɲ(ə)mɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
آموزش
1.Les adolescents apprennent beaucoup pendant l'enseignement secondaire.
1. نوجوانان در آموزش متوسطه خیلی (چیزها) یاد میگیرند.
2.Sa méthode d'enseignement me déplaisait beaucoup.
2. روش تدریسش خیلی برایم خوشایند نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
enseigne
enseignant
ensanglanter
ensabler
ens
enseignement à distance
enseigner
ensemble
ensevelir
ensoleillé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان