خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در گور گذاشتن
2 . مدفون کردن (چیزی)
3 . فراموش کردن (ادبی)
[فعل]
ensevelir
/ɑ̃səvlˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enseveli]
[حالت وصفی: ensevelissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
در گور گذاشتن
دفن کردن
مترادف و متضاد
enterrer
2
مدفون کردن (چیزی)
زیر خاک گذاشتن
1.Tout son corps était si profondément enseveli sous les décombres qu'il était impossible de l'en retirer
1. کل بدنش آنقدر عمیق زیر آوار مدفون شده بود که بیرون آوردنش ممکن نبود.
3
فراموش کردن (ادبی)
تصاویر
کلمات نزدیک
ensemble
enseigner
enseignement à distance
enseignement
enseigne
ensoleillé
ensommeillé
ensorceler
ensorceleur
ensorcelé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان