1.
Ma plus grande envie serait de voyager en Australie.
1.
بزرگترین آرزویم میتواند سفر کردن به استرالیا باشد.
2.
Quelle est ta plus grande envie ?
2.
بزرگترین آرزوت چیست؟
2
حسادت
غبطه
مترادف و متضاد
jalousie
faire envie à quelqu'un
حسادت کسی را برانگیختن
1.
Il me fait envie.
1.
حسادتم را برمیانگیزد.
2.
Sa beauté, ça me fait envie.
2.
زیباییاش حسادت مرا برمیانگیزد.
avec envie
با حسادت
1.
Il lui a parlé avec envie.
1.
با حسادت با او حرف زد.
2.
Le monde observe sa réussite avec envie.
2.
جهان موفقیت او را با حسادت نظاره میکند.
3
ماهگرفتگی
لکه مادرزادی
informal
مترادف و متضاد
nævus
1.L'envie est une tache rouge sur la peau que présentent certains enfants à la naissance.
1.
بعضی بچهها از زمان تولد یک لکه قرمز پوستی دارند که ماهگرفتگی نام دارد.
نکتهای درباره envie
جالب است بدانید که مردمان قدیم باور داشتند که این کلمه به معنی ماهگرفتگی ریشه در حسادت مادر در دوران بارداری دارد. پرواضح است که معنی اول envie «حسادت» است و با این معنی همریشه است.