1 . امتحان کردن 2 . سعی کردن 3 . برای اولین بار امتحان کردن
[فعل]

essayer

/eseje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: essayé] [حالت وصفی: essayant] [فعل کمکی: avoir ]

1 امتحان کردن پرو کردن [لباس]

مترادف و متضاد tester
essayer quelque chose
چیزی را امتحان کردن
  • 1. J'essaierai ce nouveau détergent.
    1. این پودر لباسشویی جدید را امتحان می‌کنم.
  • 2. Tu dois essayer ce plat.
    2. تو باید این غذا را امتحان کنی.
essayer un vêtement
لباسی را پرو کردن
  • 1. L'homme essaye un costume.
    1. مرد کت‌شلواری را پرو می‌کند.
  • 2. Quand on achète de nouveaux vêtements, les essayer d'abord est une bonne idée.
    2. وقتی لباس‌های جدیدی می‌خریم، فکر خوبی‌ است که اول آن‌ها را پرو کنیم.

2 سعی کردن کوشش کردن

مترادف و متضاد s'efforcer tâcher tenter
essayer de faire quelque chose
سعی کردن کاری را انجام دادن
  • 1. Elle essayait de connecter son ordinateur à Internet.
    1. سعی می‌کرد کامپیوترش را به اینترنت وصل کند.
  • 2. Essaye de dormir !
    2. سعی کن بخوابی.
  • 3. J'essaie d'étudier l'anglais.
    3. سعی می‌کنم انگلیسی بخوانم.

3 برای اولین بار امتحان کردن (s'essayer)

مترادف و متضاد se hasarder
s’essayer à faire quelque chose
برای اولین بار انجام کاری را امتحان کردن
  • 1. Elle s'est essayée au saut à l'élastique.
    1. ترامپولین را برای اولین بار امتحان کرد.
  • 2. Je m'essaie à étudier le latin.
    2. برای اولین بار خواندن لاتین را امتحان می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان