[اسم]

l'essai

/esɛ/
قابل شمارش مذکر

1 رساله

publier/rédiger.... un essai
مقاله‌ای منتشر کردن/نوشتن...
  • 1. Il publie un essai sur l'évolution du terrorisme.
    1. او مقاله‌ای درباره رشد تروریسم منتشر می‌کند.
  • 2. L'étudiant doit rédiger un essai sur l'art moderne.
    2. دانشجو باید رساله‌ای در خصوص هنر مدرن بنویسد.
  • 3. Les étudiants doivent faire des recherches avant de rédiger un essai.
    3. دانشجویان باید قبل از نوشتن یک رساله تحقیق کنند.

2 تلاش سعی، کوشش

مترادف و متضاد tentative
  • 1.La machine n'a démarré qu'après plusieurs essais.
    1. ماشین بعد از چندین بار تلاش روشن شد.
un coup d’essai
اولین تلاش
  • 1. Ce n’est pas mal pour un coup d’essai.
    1. برای اولین تلاش بد نیست.
  • 2. Tous les coups d'essai ne sont pas des réussites.
    2. همه تلاش‌های اول به موفقیت نمی‌رسند.

3 اولین فرصت برای پیش بردن توپ (به فاصله 10 یارد)

Marquer un essai
اولین فرصت برای پیش بردن توپ را گل کردن

4 آزمایش امتحان

مترادف و متضاد expérimentation
faire l'essai de quelque chose
چیزی را آزمایش کردن
  • J'ai fait l'essai de ce produit et j'en suis satisfait.
    من این محصول را آزمایش کردم و راضیم ازش.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان